۲-۱-بخش اول – بررسی خود
۲-۱-۱-شناخت انسان
به راستى انسان کیست؟ و چه کسى را مىتوان انسان نامید؟ آیا آفریدهاى با این همه گوناگونى و دگرگونى را مىتوان تعریف کرد؟ آیا انسان فطرت و سرشت ثابت و از پیش تعیین شدهاى دارد؟
در پاسخ به این سوالها ثَبات و تعریف پذیرى طبیعت[۱] و ماهیت[۲] انسان اهمیت دو چندانى پیدا میکند، زیرا گلوگاه و گردنه اصلى در میان پرسشهاى به میان آمده به شمار مىآید. در این باره پارهاى از اومانیستهاى[۳] دوره رُنسانس به روشنى ابراز مىداشتند: انسان هیچ طبیعت و فطرت ثابت و ویژهاى ندارد. این گفته برابر همان نظریه اگزیستانسیالیستها در قرن بیستم است که مىگویند: همه موجودات ماهیت دارند اما انسان ماهیت ندارد. انسان وجود دارد و وجود او مقدم بر ماهیت اوست. معناى ساده این سخن این است که تمام آفریدگان هویت و سرشت تعریف شده و ثابتى دارند و تنها انسان است که هیچ ماهیت روشنى ندارد (سایت حوزه).
در چشمانداز تاریخ تمدن بشری نیز، موضوع شناخت انسان و ابعاد مربوط به او همیشه به عنوان سوالی اساسی مطرح بوده و از دوران یونان باستان، سقراط حکیم با گفته معروف “خود را بشناس، زیرا زندگی آزمون نشده ارزش زیستن ندارد” (دانیلز[۴]، ۱۹۹۲، ترجمه فصیح،۱۳۸۰)؛ در مقابل سوفسطاییان که شناخت واقعیت را ممکن نمیدانستند، با روشی معتدل و بیانی استوار و مطمئن، انسانها را به تامل در نفس خویشتن دعوت میکرد تا در درون خود گوهر الهی را کشف کنند، و از نو آن عقل ربانی که جهان را روشن ساخته است را نیز، در ضمیر خویش نیز مشاهده کنند (طالب زاده، ۱۳۷۹، به نقل از اژهای، ۱۳۸۰).
[۱] فطرت، خلق و خوی و سرشتی که مردم بر آن آفریده شدهاند.
[۲] حقیقت هر چیزی.چیستی حقیقت ذات.بر حقیقت شئ و آنچه شیئیت شی است اشاره دارد.
[۳] انسانگروی، انسانگرایی، انسان باوری و اصالت بشر به عنوان معادلهای واژه Humanism به كار رفته است.نظامی فكری و اعتقادی است كه نیازهای بشری را مورد اهتمام قرار میدهد و راه حل آنها را به جای ایمان به خدا از طریق عقل و خرد آدمی جستجو میكند.
[۴] Daniels, M.
متن فوق بخش هایی از این پایان نامه بود
برای دیدن جزئیات بیشتر ، خرید و دانلود آنی فایل متن کامل با فرمت ورد می توانید به لینک زیر مراجعه نمایید: