۲-۱-۴-روانشناسی من
این نظریه بیان میدارد که “من” نقشهای موازی دیگری در زندگی درون روانی ایفا میکند. برخی از این نقشها عبارتند از: کارگذاری اهداف، جستجو در پی رقابت، کوشش برای سلطه و شکوفایی استعداد نهانی (هارتمن[۱]، ۱۹۶۴ به نقل از میلون، لرنر و وینر، ۲۰۰۳). با این دیدگاه به نظر میرسد “من” به جای آنکه موجودیتی باشد که به خواستههای نهاد و فرامن و دنیای بیرونی به سادگی پاسخ میدهد، مستقل و آزاد از هرگونه تعارض است. روانشناسی من، مراحل من را برای ارتباط شی و روانشناسی خود مفهوم سازی مجدد میکند (میلون، لرنر و وینر، ۲۰۰۳).
۲-۱-۴-۱-جین لوینگر[۲]
از نظر لوینگر “من” بعد محوری شخصیت است، بعدی که از نظر اهمیت، تنها نسبت به هوش در درجه دوم اهمیت قرار دارد. این مولفه به مثابه “چارچوب ارجاع” یا نقشهایی جهت “درک خود و جهان پیرامونی” جهتگیری پیوسته و غالب فرد نسبت به خود و جهان را در بر دارد. کنش “من”، جستجو برای تجربه کردن معانی منسجم و هماهنگ با چارچوب ارجاع فرد است و بنابراین “قابل مقایسه با کنش سیستم ایمنی است”، زیرا سیستم روانی فرد را از طریق تصفیه اطلاعات که تعادل حیاتی او را مختل میسازد، حفظ میکند (لوینگر، ۱۹۹۶).
[۱] Hartmann, H.
[۲] Loevinger, J.
متن فوق بخش هایی از این پایان نامه بود
برای دیدن جزئیات بیشتر ، خرید و دانلود آنی فایل متن کامل با فرمت ورد می توانید به لینک زیر مراجعه نمایید: