۲-۱-۲-۳- تعهد ساختاري
تعهد ساختاري[۱] به عنوان سومين بعد تعهد زناشويي در بسياري از مدلهاي نظري با عنوان جنبه اجبارآور تعهد زناشويي با اسامي گوناگون مطرح شده است که عبارتند از: تعهد اجباري (استنلي، ۱۹۸۶)، نيروهاي مانع شونده (لوينگر، ۱۹۷۶)، فشار بيروني (گرين، ۱۹۷۳)، احساس به دام افتادگي (آدامز و جونز، ۱۹۹۹، ۱۹۹۷) و تعهد ساختاري (جانسون، ۱۹۹۹، ۱۹۹۶، ۱۹۹۱). تعهد ساختاري در ازدواج به موانع و محدوديتهاي موجود در ترک رابطه زناشويي و احساس اجبار به تداوم آن رابطه اشاره دارد (هارمون، ۲۰۰۵).
در هسته مرکزي اين بعد اين عقيده وجود دارد که فاکتورهاي بيروني ازدواج اعم از فاکتورهاي خيالي يا واقعي ممکن است از فسخ رابطه زناشويي و اختتام ازدواج جلوگيري کنند حتي اگر انگيزه فرد براي اقدام به طلاق و جدايي قوي باشد (شيلدز، ۲۰۰۱). برعکس تعهد شخصي، تعهد ساختاري به عنوان جنبه اجبارآور تعهد زناشويي زماني آشکار ميشود که رضايتمندي وجود ندارد يا کاهش يافته است در اين رابطه، فرد علارغم فقدان رضايت زناشويي همچنان تمايل دارد تا به همسر و ازدواجش متعهد بماند به دليل اجتناب از پيامدهاي طلاق و از بين رفتن سرمايههاي که در ازدواج صرف شده است. علاوه بر اين موارد، زوجين ممکن است در يک ازدواج نارضايت بخش بعد از طلاق نتوانند يک همسر مناسب پيدا نمايند و حتي از نظر اقتصادي نيازمند ديگران باشند (شيلدز، ۲۰۰۱، نقل از عباسي، ۱۳۸۸).
[۱]– Structural Commitment
متن فوق بخش هایی از این پایان نامه بود
برای دیدن جزئیات بیشتر ، خرید و دانلود آنی فایل متن کامل با فرمت ورد می توانید به لینک زیر مراجعه نمایید: